نمایش "سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری" به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا رهبری، که اخیراً در خانه هنرمندان اصفهان اجرا شد، فرصتی بود برای تأمل بر رابطه انسان با طبیعت و بهویژه بحران زایندهرود. این نمایش نه تنها یک اثر هنری، بلکه پیامی عمیق درباره محیط زیست و تأثیرات مخرب فعالیتهای انسانی بر طبیعت بود.
رخدادشهر: رودخانهها همواره از عوامل مهم تمدنساز در تاریخ بشر بودهاند. شهرهای بزرگ از دیرباز در کنار رودخانههایی مانند نیل در مصر یا میسیسیپی در آمریکا شکل گرفتهاند. رود نیل، با سیلابهای سالانهاش، زمینهساز یکی از کهنترین تمدنهای بشری شد. حتی فیثاغورث نیز برای حل مشکلات ناشی از نوسانات آب این رودخانه، به ارائه راهحلهایی پرداخت. مارک توین، نویسنده شهیر آمریکایی، نیز در آثار خود مانند "هاکلبری فین" و "تام سایر"، حماسههای زندگی در کنار رودخانه میسیسیپی را به تصویر کشیده است. این آثار نه تنها جنبههای حماسی، بلکه پیوند عمیق انسان با طبیعت را نشان میدهند.
زایندهرود و تراژدی بیخردی
اما زایندهرود، این شریان حیاتی اصفهان، امروز در وضعیتی تراژیک قرار دارد. خشکی این رودخانه نه تنها یک بحران محیط زیستی، بلکه نشانهای از بیخردی و تصمیمهای نادرست است. ایجاد صنایع بزرگ مانند فولاد مبارکه و ذوبآهن در کنار زایندهرود، بدون توجه به نیازهای آبی این صنایع، مرگ تدریجی این رودخانه را تسریع کرده است. اصفهانیها، که زمانی در کابینههای دولت نقش پررنگی داشتند، با این تصور که انتقال این صنایع به اصفهان موجب رونق اقتصادی و اشتغالزایی میشود، ناخواسته به نابودی زایندهرود دامن زدند.
فلسفه محیط زیست و مسئولیت انسان
در دوره معاصر، فلاسفه جدید بیش از پیش به مسئله محیط زیست توجه کردهاند. برخلاف فلاسفه قدیمی مانند دکارت و کانت، که کمتر به این موضوع پرداختهاند، متفکران معاصر مانند میشل فوکو بر اهمیت حفظ محیط زیست تأکید دارند. اما متأسفانه، قدرت تصمیمگیری در دست کسانی است که گاه به جای حفظ محیط زیست، به منافع کوتاهمدت میاندیشند. نمونه بارز این موضوع، سیاستهای اشتباه در مدیریت آب و احداث سدهاست که نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، به بحرانهای محیط زیستی دامن زده است.
ناامیدی و امید به آینده
وضعیت زایندهرود و دیگر رودخانههای کشور، احساسی از ناامیدی و تراژدی را در من ایجاد میکند. با این حال، امیدوارم کسانی که در مراجع قدرت قرار دارند، به اهمیت حفظ محیط زیست پی ببرند و سیاستهایی در راستای پاسداشت زمین اتخاذ کنند. واتسلاو هاول، نمایشنامهنویس و رئیسجمهور سابق چک، معتقد بود که "قدرت بیقدرتان" میتواند تغییر ایجاد کند. امیدوارم این قدرت در جامعه ما نیز بهکار گرفته شود و مردم و مسئولان دست در دست هم، برای نجات محیط زیست تلاش کنند.
زمین، این غول اساطیری که در فرهنگ یونان باستان "ژئو" نامیده میشد، اگر حقش ادا نشود، خشمگین خواهد شد و همه چیز را از بین خواهد برد. نمایش "سکوت وقت تماشای فلامینگوهای بهاری" به ما یادآوری میکند که باید آشتی بین انسان و طبیعت برقرار شود. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم آیندهای روشن برای نسلهای بعدی بسازیم.
حمیدرضا عریضی_استاد تمام گروه روانشناسی دانشگاه اصفهان
انتهای پیام/